پرسان
ثبت نام
راهنما
دانلود اپلیکیشن
نگارش نهم -
بازگشت
MARYAM /$h
نگارش نهم
.
بچه هاا یه انشا در مورد اذان ؟؟
جواب ها
جواب معرکه
엣나 🙃
نگارش نهم
در یک روز زیبا و آفتابی، در روستای کوچک و سرسبز «نغمه»، زندگی میکرد. این روستا به خاطر صدای دلنشین مؤذناش، حاجی رحیم، معروف بود. حاجی رحیم هر روز پنج بار با صدای بلند و دلنشینش اذان میگفت و مردم روستا را به نماز دعوت میکرد. یک روز، وقتی که آفتاب به آرامی از پشت کوهها بالا میآمد، حاجی رحیم در مناره مسجد ایستاده بود و اذان صبح را با صدای گرم و پرمهرش آغاز کرد. صدای اذان او در دل کوهها و دشتها طنینانداز شد و پرندگان با شنیدن آن، در آسمان به پرواز درآمدند. مردم روستا یکی یکی از خانههایشان بیرون آمدند و به سمت مسجد رفتند. در میان آنها، دخترکی به نام سارا نیز بود. سارا همیشه به صدای اذان حاجی رحیم گوش میداد و دلش میخواست روزی مثل او مؤذن شود. بعد از برگزاری نماز، سارا به حاجی رحیم نزدیک شد و گفت: «حاجی! من هم میخواهم مثل شما اذان بگویم. میشود به من یاد بدهید؟» حاجی رحیم با لبخندی مهربان پاسخ داد: «البته، دخترم. اما باید صبر و تمرین کنی. اذان گفتن فقط یک صدا نیست، بلکه قلبی پر از ایمان و عشق به خداوند نیاز دارد.» سارا تصمیم گرفت هر روز بعد از نماز، نزد حاجی رحیم بیاید و تمرین کند. او ساعات زیادی را صرف یادگیری فنون آواز و تلفظ صحیح کلمات کرد. روزها گذشت و سارا به تدریج پیشرفت کرد. او یاد گرفت که چگونه احساساتش را در صدایش بگنجاند. یک روز، حاجی رحیم به سارا گفت: «امروز تو میتوانی اذان بگویی.» قلب سارا از شادی و هیجان تندتر میزد. او به مناره رفت و با صدای لرزان اما پر از ایمانش اذان گفت. وقتی صدایش در فضای روستا پیچید، همه مردم متوقف شدند و به سمت مسجد آمدند. پس از پایان اذان، مردم با تشویقهای گرم خود سارا را مورد تحسین قرار دادند. حاجی رحیم با افتخار به سارا نگاه کرد و گفت: «تو امروز نغمهای جدید را به آسمان فرستادی.» از آن روز به بعد، سارا هر هفته یک بار اذان میگفت و مردم روستا را به نماز دعوت میکرد. او یاد گرفت که اذان گفتن نه تنها یک وظیفه است، بلکه فرصتی برای نزدیکتر شدن به خداوند و ارتباط با دیگران است. و اینگونه بود که صدای اذان در روستای نغمه نه تنها دلها را آرامش میبخشید بلکه نسلی جدید از مؤذنان را نیز تربیت میکرد.
درسا
نگارش نهم
انشاء: اذان هر روز، هنگامی که خورشید هنوز در آسمان به آرامی میدرخشد و هوای صبحگاهی تازه است، صدای دلنشین اذان به گوش میرسد. این صدا، که از بلندگوهای مساجد به فضا پرتاب میشود، نه تنها به معنای دعوت به نماز است، بلکه پیامی از دل آسمان و زمین به دل انسانهاست. هر کلمه از اذان، مثل یک نغمه دلنشین است که در دل و جان انسان نفوذ میکند و او را به سوی آرامش و سکون فرا میخواند. صدای مؤذن، که از قلب مسجد بلند میشود، اولین نفسی است که در آغاز روز به یاد خداوند میرسد. 'الله اکبر' که به گوش میرسد، گویی تمام دنیای پرهیاهو برای لحظهای متوقف میشود و همه چیز در یک سکوت مقدس فرو میرود. این صدا، دعوتی است برای انسانها که لحظهای از مشغلههای روزانه دست بکشند و به سوی پروردگار خود بازگردند. این صدا نه تنها به گوشها بلکه به دلها میرسد و آدمی را از عالم مادیات جدا میکند و به دنیای معنوی نزدیکتر میسازد. وقتی که اذان بلند میشود، انگار تمام شهر به یک ریتم واحد میزند. انسانها در هر کجا که هستند، به نوعی با این صدا هماهنگ میشوند. در دلها احساس آرامش و سکون میافتد و در ذهنها یک فضای پاک و روشن شکل میگیرد. اذان، برای من نه تنها یک اذکار مذهبی است، بلکه نوعی ارتباط با خداوند است، یک پیوندی که میتواند روح را جلا دهد و دل را از هر گونه دغدغهای پاک کند. همه چیز در این لحظات متفاوت میشود؛ حتی رنگ آسمان، حال و هوای مردم و حتی صدای باد درختان. اذان، گویی زمان را متوقف میکند و انسانها را در لحظاتی خاص و ناب قرار میدهد. وقتی صدای اذان در فضا میپیچد، احساس میکنم که تمام دنیا به یک معنای خاص پیوسته است و همه چیز در این لحظه با هم در یک هارمونی معنوی قرار گرفته است. برای من، اذان نه تنها دعوت به نماز است، بلکه یک لحظهی نیکو برای یاد خداوند و تجدید عهد با اوست. این صدا، همیشه مرا به یاد میآورد که در دنیای شلوغ و پرسرعت، باید لحظاتی برای خودمان بگذاریم و به خود یادآوری کنیم که خداوند همیشه با ماست، در هر لحظه و در هر گوشه از این جهان.
سوالات مشابه
لیست سوالات مشابه